«آن گاه شمس قامت بلندو باریک خود را راست میکند و با لحنی خشک میپرسد:« کدام یک بزرگ ترند؟ بایزید یا پیغمبر؟»...
مولانا گاه سخنش را با این جمله شروع میکند: مثل من، چون مثل دریاست که نه اعماقش پیداست، نه آغازش و نه پایانش. بسیار اندک بودند کسانی که میدانستند این قیاس در واقع از بایزید است و بسیار نادربودند کسانی که دنباله آن را میدانستند: عرش منم. کرسی منم. ابراهیم، موسی و عیسی منم. جبرائیل و میکائیل منم.
اسرافیل و عزرائیل منم.... مولانا پاسخ داد:« محمد بزرگتر است. تشنگی بایزید تنها با نوشیدن قطرهای که د رظرف ادراک او میگنجید، تشفی یافت، در حالی که تشنگی محمد بیکران بود. تشنگی در وجودش انباشته بود. او غرق در تشنگی بود...» در این لحظه، شمس بیخود شد. به راستی از هوش رفت.»
نهال تجدد نویسنده کتاب «عارف جان سوخته»، که شرح حال زندگی مولاناست، اولین فصل کتابش را با دیدار مولانا و شمس این گونه آغاز میکند. بهنظر تجدد ، زندگی مولانا از همان زمان آغاز میشود و عنوان عارف جان سوخته از همان لحظه شایسته مولانا میشود.
«عارف جان سوخته»، با نام اصلی «رومی سوخته»، سال 2004 در فرانسه منتشر شد. تجدد که متولد ایران است علاقه زیادی به فرهنگ شرق دارد. موضوع رساله فوق لیسانس او مقایسه شاهنامه با یک اثر چینی به نام «فنگ شن ین یى» بوده، او دکترای زبان و فرهنگ چینی دارد. تجدد سالهای زیادی است که در فرانسه زندگی میکند و به زبان فرانسوی مینویسد.
او پس از آشنایی و خواندن غزلیات شمس، تحتتأثیر مولانا قرار گرفت و علاوه بر ترجمه صد غزل شمس به کمک مادر و همسرش، ژان کلود کریر کارگردان فرانسوی، تحقیق درباره زندگی مولانا را شروع کرد.
نتیجه این تحقیقها کتاب عارف جان سوخته است که انتشارات نیلوفر آن را امسال منتشر کرده است. مهستی بحرینی پس از خواندن این کتاب آن را مناسب مخاطب فارسی زبان دانست و این کتاب را ترجمه کرد. با بحرینی درباره ویژگیهای این کتاب گفتوگو کردیم.
- کتاب بر اساس سفارش مرکزهای شرق شناسی نوشته شده یا علاقه خود خانم تجدد؟
خانم تجدد خودش خیلی به مولانا علاقه مند است. مادر خانم تجدد دکترای ادبیات فارسی است و بهدلیل مطالعات ایشان، خانم تجدد هم به آثار و زندگی مولانا علاقه مند شده. او چند داستان از مثنوی مولوی و 100غزل از دیوان شمس را هم به زبان فرانسه ترجمه کرده است.
- عارف جان سوخته بیشتر یک اثر پژوهشی تاریخی است یا داستان؟
مایههای داستانی کتاب بیشتر است تا ارجاعهای تاریخی آن. نهال تجدد برای نوشتن این کتاب از منابع موثق استفاده کرده، اما شکل نگارشاش تاریخی نیست. خانم تجدد هیچ کدام از حوادث را جعل نکرده، اما مثل یک کتاب تاریخی، با آن نظم و ویژگیها کتاب را ننوشته. من برای ترجمه کتاب و استفاده درست از واژههای عرفانی به کتابهایی که منبع این کتاب بودهاند مراجعه کردهام و متوجه شدم که هیچ کدام از داستانها جعلی نیست، شاید گاهی اغراق وجود دارد.
- برای نوشتن این کتاب از چه منابعی استفاده شده؟
بیشتر از کتاب «مناقب العارفین» نوشته افلاکی استفاده شده است. از کتابهای «پله پله تا ملاقات خدا» اثر عبدالحسین زرین کوب و «ولدنامه» مجموعه شعر پسر مولانا هم استفاده شده. کار خانم تجدد تلفیق اطلاعات این کتابها و نگارش داستانی کتاب بوده.
- توصیفهایی که در کتاب است بر مبنای همان توضیحهای تاریخی است؟
شاخ و برگهایی که در مکالمه و توصیف کتابها ست حاصل تخیل نویسنده است. بهنظر من این کتاب تحقیقی نیست، شرح حالی است که داستانی نوشته شده، اما از داستانهایی استفاده شده که اصالت دارد، برای این که از منابعی استفاده شده که اصیل بودهاند.
- شما فکر میکنید ویژگی این کتاب که باعث شده مورد توجه قرار بگیرد چیست؟
خانم تجدد از همه منابع که درباره زندگی مولاناست، بدون این که مانند یک پژوهشگر آنها را با هم تطبیق دهد و معتبرترین را انتخاب کند، استفاده کرده. این مهمترین ویژگی این کتاب است. برای همین میگویم نمیتوان بهعنوان یک اثر پژوهشی این کتاب را خواند و به آن استناد کرد.
اگر خانم تجدد در بخشهایی از تعریف داستان مبالغه هم کرده اند، مبالغهای است که خود افلاکی در کتاب مناقب العارفین کرده است. البته شاید واقعا نتوان افلاکی را هم متهم به مبالغه کرد، چون افلاکی هم عصر مولانا بوده است و تاریخی که از زندگی مولانا نوشته است به استناد حرفهایی است که از خود مولانا، اطرافیانش و پسرش شنیده است.
- شاید یکی از دلایلی که باعث توجه به این کتاب شده است تلفیق خوب اطلاعات تاریخی منبعهای مختلف است.
بله. خانم تجدد منبعها را دقیق خوانده و به خوبی آنها را کنار هم قرار داده است. کتابهای تاریخی مختلف را خوانده است و با توصیفهای داستانی که متکی به تخیلش هست، آنها را تلفیق کرده. مسئلهای که من میخواهم تأکید کنماین است که پژوهشگران نمیتوانند به این کتاب استناد تاریخی کنند، این کتاب بیشتر برای عامه مردم نوشته شده که هم دوست دارند از مولانا بخوانند، هم منتقدادبی و پژوهشگر نیستند.
- یکی دیگر از ویژگیهای کتاب نوشتن شأن سرودن بعضی از غزل هاست، شأن سرودن هر غزل هم در همان کتابهای تاریخی آمده یا برداشت خود خانم تجدد بوده؟
بیشتر از نوشتههای افلاکی استفاده شده. بعضی جاها که در کتاب نوشته شده «مولانا بعد از این اتفاق این غزل را سرود» استناد تاریخی دارد، اما جاهایی که بعد از روایت داستانی یک اتفاق غزلی نوشته شده، سلیقه یا استنباط شخصی خانم تجدد بوده که این غزل بااین موقعیت همخوانی داشته.
- خانم تجدد برای روایت این شرح حال، با توجه به اشارههایی که مولانا در غزلیات شمس به زندگی خودش دارد، این کتاب را منبع قرار داده؟
جاهایی که افلاکی هم از غزلیات استفاده کرده، بله. اگر توانسته بین داستان و غزل ارتباطی پیدا کند غزل را نوشته، اما از غزل به داستان نرسیده.
- خانم تجدد سالهای زیادی درباره آیینها و مذاهب چینی تحقیق کرده اند، بهنظر میرسد در بعضی توصیفها تحتتأثیر تحقیقهای خودشان درباره فرهنگ چین است.
من هم درترجمه گاهی این توصیفها را تحتتأثیر فرهنگ چین میدیدم. خانم تجدد بیشتر در توصیف هایش برای نشان دادن زیبایی یک صحنه یا مکان از توصیفهایی استفاده میکند که معیارهای زیبایی فرهنگ چین است. گاهی هم اشارههایی به مانی و زرتشت میکند، اما نمیتوان مولانا را تحت تاثیر هیچ کدم از این آیینها دانست، مولانا تنها تحتتاثیر فرهنگ اسلامی بوده است.